نسيم ايمان
دانستني هاي قرآني،متن عربي قرآن،داستان هاي قرآني
تاریخ قرآن
دوران محمد(ص)
در زمان حیات پیامبر، وی قرآن را بر مسلمانان میخواند. برخی آن را نگهداری میکردند و برخی بر تکههای چرم، استخوانهای شانه و دنده گوسفند و شتر، چوب درخت خرما، سنگهای هموار و صیقلی و گاه کاغذ مینوشتند. از آنجا که هنوز قرآن بر پیامبر وحی میشد و متن آن ناقص بود، امکان «کتاب ساختن» آن وجود نداشت. جمع قرآن در زمان فرستاده خدا را اصطلاحاً تألیف گویند.[۴۰] سیوطی نویسنده کتاب «الاتقان فی علوم القرآن» میگوید: اجماع و روایات همچم براین دلالت دارند که ترتیب آیات توقیفی، مستند به تعیین پیامبر در ترتیب نزول است و گمانی در آن نیست و بسیاری از علماء آن را در آثار خود آوردهاند.[۴۱].
در زمان حیات پیامبر ۳۷ نفر حافظ کل قرآن بودند. و تعداد کاتبان وحی که برای خود نسخهای برمیگرفتند به بیش از پنجاه نفر میرسیدهاست.[۴۲]
دوران ابوبکر
در این زمان جنگهای ردّه میان مسلمانان و از دین برگشتگان و متنبّیان رخ داد، که در آن شماری از نگهداران قرآن کشته شدند. به پیشنهاد عمر و به دستور ابوبکر «زید بن ثابت» که از کاتبان وحی و حافظ قرآن بود، مأمور جمعآوری قرآن شد. «زید همه نوشتههای قرآنی را ولو آنکه دهها حافظ و دهها نوشته برابر آن بود، با کمترین دو گواه یکی از کتابت و یکی از نگهداری میپذیرفت.»∗ قرآن بدست زید در ۱۴ ماه و تا زمان فوت ابوبکر در سال ۱۳ هجری به گونه مجموعهای از صحیفهها جمعآوری شد و بر پایه وصیت ابوبکر در دست عمر و سپس دخترش «حَفصه» قرار گرفت[نیازمند منبع].
دوران عثمان



در زمان عثمان با نگرش به گسترش سرزمین مسلمانان تا ایران، شام و مصر نیاز بود با شتاب متن واحدی از قرآن در تمام سرزمینهای مسلمان منتشر شود. همچنین به چرایی فوت یا کشتهشدن شماری از نگهداران و نویسندگان وحی بیم تفرقه در متن قرآن وجود داشت. از این رو، جانشین عثمان با جمعآوری نسخههای گوناگون دست به یکسانسازی قرآن زد. وی انجمنی در برگیرنده «زید بن ثابت»، «سعید بن عاص»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالرحمن بن حارث» در بر گرفت. این گروه با همکاری دوازده تن از قریش و انصار کار تهیه نسخه پایانی را انجام دادند. آنها تمام نوشتههای قرآن موجود را گرد آوردند و با تکیه بر شهادت شاهدان و نگهداران نسخه پایانی یا «مصحف امام» را تهیه کردند، که سرشناس به مصحف عثمانی است و به خط کوفی ابتدایی بود. این کار در فاصله سالهای ۲۴ تا ۳۰ ه. ق. انجام شد و از روی آن ۵ یا ۶ نسخه تهیه شد. دو نسخه در مکه و مدینه نگهداری شد و دیگر نسخهها به همراه یک حافظ قرآن که نقش راهنمای درست خوانی را داشت، به بصره، کوفه، شام و بحرین فرستاده شد.[۴۳] عثمان برای دستیابی به «توحید نص» یا یگانگی متن قرآن دستور داد، تمام نوشتههای موجود قرآن را با آب و سرکه جوشانده و محو کنند، تا ریشه کشمکش و اختلاف از میان برود. نسخههایی که نابود شدند دربرگیرنده قرآن عبدالله پسر مسعود-که گویا فاقد دو سوره فلق و ناس بودهاست. - ابی پسر کعب بودند و قرآن علی نزد وی و فرزندانش باقی ماند و گرچه وی در گردآوری قرآن آشکارا حضور نداشت، در هیچ جا و در زمان خلافت درستی متن گردآوری شده را رد نکردهاست.[نیازمند منبع] صاحبنظران مسلمان بر این باورند این نسخهها عموماً از دید لغوی، املایی و شمار سورهها تفاوت جزئی داشتهاند. ولی به هر روی عموم مسلمانان حتی خاندان علی و دیگر مخالفان خلافت، بر درستینسخه عثمان در درازای تاریخ پافشاری کردهاند. [۴۴]
نظر نامی گردآوری درباره گردآوری قرآن همین است که ذکر شده ولی پژوهشگران متاخر نظر بر گردآوری قرآن در همان زمان محمد پیامبر دارند و روایات و نقلهای مربوط به گردآوری قرآن پس از محمد را متناقض یا ناظر به اموری دیگر (مانند تکثیر مصحف یا یکتاپرستی مصاحف) میدانند.[۴۵]
اصلاحات پس از آن
نسخه عثمان به خط عربی نخستین نوشته شده بود، که بدون علامتگذاری، اعراب و حروف «استاندار» (حروفی که نوشته میشود و خوانده نمیشود) است. تا زمانی که اسلام محدود به سرزمینهای عرب زبان بود، مشکلی در خواندن قرآن نبود. ولی با گسترش سرزمینهای اسلامی مردمان غیرعربزبان نمیتوانستند قرآن را درست بخوانند. برای حل دشواریهای برآمده از آن و رویارویی با اشتباه خواندن قرآن به دستور علی، «ابوالاسود دوئلی» اقدام به اعرابگذاری قرآن نمود. روش او برای این کار بر پایه شیوه رسمالخط سریانی بود. سپس در سده نخست به دستور خلفا و امرای اموی «یحیی بن عامر» و «نصر بن عاصم» حروف همانند همانند ب، ت و ث را نقطهگذاری کردند. یزید پارسی حرف «الف» را به قرآن افزود (در عربی الف و همزه دو حرف متفاوت محسوب میشود) در سده ۲ هجری «ابوعبدالرحمن خلیل بن احمد بصری» که ایرانی است، دانش نحو و عروض را ابداع کرد و نشانهها همزه، تشدید و ساکن را وضع کرد و روش امروزی ثبت حرکات را ایجاد کرد. در سده ۳ هجری رسمالخط قرآنی سنجه (استاندارد) موجود بودهاست و ابوحاتم سجستانی (سیستانی) رسالهای در رسمالخط قرآن نگاشتهاست که امروزه بخشهایی از آن موجود است. همچنین خط عربی کمکم طی چند سده از «کوفی اولیه» به «نسخ» که امروزه قرآن را بدان مینویسند، دگرگونی یافت.[۴۶].
صحت تاریخی

مفسران اهل سنت به گونه تاریخی همواره باور داشتند که آیات قرآنی که در امروزه در دست ما است دقیقاً همان چیزی است که محمد بازگو کردهاست و هیچگونه تغییری اعم از حذف یا اضافه در آن صورت نگرفتهاست.[۴۷][۴۸] البته اهل سنت به گونه سنتی سه طریق اصلاح را پذیرفتهاست: با استناد به آیاتی مانند رعد ۳۹ یا اعلی ۶-۷ تفاسیر سنتی اهل سنت پذیرفتهاند که خود خدا میشود مایه بشود که محمد برخی از آیات را فراموش کند و یا حتی آیاتی از قرآن را حذف کند (بسنجید با تفاسیر شیعه مانند تفسیر المیزان که این موضوع را نمیپذیرند). دیگر اینکه میشود برخی از آیات قرآن جایگزین آیات دیگر شده باشند (ناسخ و منسوخ). ولی افزون بر اینها برخی از علمای اهل سنت هم باور داشتند که تحت بازبینی جبرئیل، محمد برخی از آیات را که به او وحی شده بود در قرآن قرار ندادهاست.[۴۹]برای نمونه بگفته جان بورتان آیه شماره ۲ سوره نور درباره مجازات زناکار با مجازات سنگسار تفاوت میدارد. برخی از فقیهان کهنه دقیقاً از این روی مجازات سنگسار را رد میکردند؛ ولی رویهمرفته توافقی میان فقیهان درباره مجازات سنگسار برای زنا وجود داشت. برای بسیاری پذیرش اینکه رفتار و گفتار یک انسان (حتی اگر محمد باشد) بتواند جایگزین واژههای خدا بشوند وجود نداشت، و از این روی اینگونه استدلال میکردند که حتماً میبایست آیه سنگساری بوده که در قرآن قرار داده نشده ولی حجیت آن باقی ماندهاست. در تفاسیر کهنه روایاتی منتسب به ابی ابن کعب، ابوموسی اشعری، عایشه و دیگر نقل شده که مضمون آنها کنار ماندن برخی از آیات در قرآن گردآوری شده میباشد.[۵۰] بدین سان برخی از علمای اهل سنت به گونه سنتی باور داشتند که محمد تحت بازبینی جبرئیل برخی از آیات را در قرآن قرار نداده اگرچه آن آیات هنوز حجیت خود را داشتند.[۴۹].
از طرف دیگر زیرشاخه میمونیه از خوارج ادعا میکردند که سوره یوسف بدلیل مضامین عشقی آن به قرآن تعلق ندارد.[۵۱] شیعیان بصورت تاریخی دیدگاههای مختلفی داشتهاند. برخی از شیعیان معتقد بودند که اشارات قرآن به علی و خاندان او در هنگام جمعآوری قرآن کنار گذاشته شده و علاوه بر آن تغییرات کوچکی در برخی آیات داده شدهاست. [۴۷][۴۸] در منابع شیعه روایات متعددی در زمینه تحریف قرآن توسط صحابه محمد بدست رسیده که بسیاری از آنها در «کتاب القرائات» (یا «کتاب التنزیل و التحریف») توسط احمد بن محمد السیاری جمعآوری شدهاست. البته در منابع شیعه (مانند تفسیر عیاشی) روایاتی در رد هرگونه تحریف نیز یافت میشود. [۵۲][۵۳] در مورد اینکه چه بخشی از شیعیان قرن اول معتقد به حذف اشارات به علی و خاندان او بودند اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را زیاد و برخی تنها گروهی میشمارند.[۵۴] بارآشر در دانشنامه قرآن میگوید: مفسرین شیعه سده چهارم مانند شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و شیخ طبرسی باور داشتند که هر آنچه در قرآن گردآوری شده بدست عثمان آمده درستی دارد (یعنی تغییری در آن صورت نگرفته) ولی این قرآن ناقص است (یعنی دربرگیرنده همگی وحیای که به محمد شده نمیباشد)..[۵۳] ولی حسن حسن زاده آملی با نقل اقوال اینان و برخی دیگر آنان را مخالف باور به هر گونه کم و زیاده در قرآن دانستهاست. [۵۵] در دوران صفویان برخی از دانشوران شیعه (مانند ملا محسن فیض کاشانی و محمد باقر مجلسی) باور داشتند که بر پایه برخی احادیث کهنه شیعه، قرآن دچار تغییر گشتهاست.[۵۳] ولی واقعیت داشتن تحریف قرآن را نمیپذیرفتهاند برای نمونه فیض کاشانی به آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: همانا ما ذکر(قرآن) را نازل کرده و بی گمان نگهدار آن خواهیم بود» استناد کرده[۵۶] و محمد باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار در ردّ اخبار دلالت کننده بر کم شدن از قرآن میگوید: «این اخبار، اخبار آحاد هستند و قطع به درستی آنها پیدا نمیشود»[۵۷] از دانشوران معاصر شیعه برخی مانند سید ابوالقاسم خویی[۵۸] و عبدالله جوادی آملی علیه دیدگاه تحریف قرآن استدلال کردهاند.[نیازمند منبع]امروزه علمای شیعی ادعای تحریف قرآن را به غالیان و معتزله نسبت میدهند (نگاه کنید به کتاب افسانهٔ تحریف قرآن نوشتهٔ فرستاده جعفریان)
حسین بن محمد تقی نوری ملقب به خاتم المحدثین[۵۹] در دیباچه کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب مینویسد: «این کتابی است لطیف که در اثبات تحریف قرآن، و فضایح اهل جور و عدوان فراهم آوردهام، و آنرا فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب نام نهادم، و بر سه سرآغاز و دو باب قرار دادم». این کتاب در سال ۱۲۹۸ ه. ق. در ایران چاپ شدهاست.[۶۰] وی در این کتاب برای اثبات ادعای خود بیش از هزار حدیث داستان میکند.[۶۱] ولی پس از او دانشمندان شیعه بارها کتاب او را نقد نمودهاند و احادیث نقل شده در آن کتاب را از باب اختلاف قرائت، برداشت یا مجعول دانستهاند. [۶۲].
- دیدگاه مورخان غربی
فرانسیس ادوارد پیترز، گذشته نگار و استاد دانشگاه نیویورک، میگوید که تلاشها برای بازسازی متن نخستین و دست نخورده قرآن در آکادمیای غربی چیزی که تفاوت برجستهای با متن حال حاضر قرآن داشته باشد را بدست ندادهاست. بگفته ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل، اگر هرگونه تغییری از راه افزودن، حذف کردن، و یا تغییر متن اتفاق افتاده بود، کم وبیش با قطعیت کشمکش در میگرفت، ولی رد و نشانی کمی از کشمکش مشاهده میکنیم. خیلی از کسان مذهبی تر مسلمان رفتار عثمان را توهین آمیز یافتند و او سرانجام بسیار غیرمحبوب شد، ولی عموماً اتهام تحریف قرآن در لیست اتهامات او قرار نگرفته و هیچگاه نکته اصلی نبودهاست. بگفته وات و بل، پژوهشهای نوین قرآن هیچ انگیزه جدیای بر وقوع تحریف برجسته در قرآن ارائه نکردهاست. اگر چه سبک قرآن تغییر میکند ولی کم وبیش گمانی از درستی آن باقی نمیگذارد. آنچنان همه قرآن بشکل روشنی حالت یکنواختی دارد که شک در برابر نابی آن بسختی میشود پیش بیاید. البته برخی از اسلام شناسان غربی درستی از آیات ویژه مورد شک قرار دادهاند. برای نمونه سیلوستر دی سکی آیه ۱۴۴ از سوره آل عمران را که گفتگو از زودگذر بودن محمد میکند را مشکوک یافته و جهت استدلال به داستان عمر اشاره میکند که حاضر نبوده بپذیرد که محمد فوت کردهاست و ابوبکر او را مورد خطاب قرار میدهد. وات و بل به تحلیل این آیه پرداخته و احتمال این را که ابوبکر این آیه را جعل کرده باشد بسیار غیرمحتمل مییابند.[۶۳] البته پذیرش کلی اینکه قرآنی که امروزه در دست ماست کلامی است که از زبان محمد بیرون شده به معنی این نیست که بحثهایی درباره آیات ویژه در جریان نباشد. ویلیام مونتگمری وات و ریچارد بل میگویند که در قرآن گواه دگرگونیهای تند ریتم، تکرار واژههای یا عبارات در آیات کنار هم، حضور ناگهانی آیهای که موضوعی متفاوت با آیات اطرافش دارد، برخورد متفاوت با یک موضوع در آیات کنار هم، شکافها در ساختار گرامری، دگرگونیهای ناگهانی در درازای آیات، تغییر ناگهانی سوم شخص به نخست شخص، یا مفرد به جمع، و کنار هم آمدن آیاتی که در ظاهر معنی متفاوتی دارند هستیم. اینها عموماً ویژگی ویژه متن قرآن در نظر گرفته شدهاند. ولی بل و وات پیشنهاد میکنند که میشود انگیزه این اینها تغییر، اصلاح و بازنویسی در متن آن باشد. بگفته وات و بل حتی اگر این دیدگاه نیز پذیرفته نشود، لازم است که توجیهی برای این حالت متن قرآن داده شود.[۶۴].
مورخانی هم هستند که دیدگاههایی مخالف باور عموم مورخان دارند. برای نمونه جان وانسبرو بر این باور است که قرآن کنار هم گذاشته شده متون مقدس دیگر، از آن میان متون مقدس مسیحی-یهودی است.[۶۵][۶۶] مایکل کووک و پاتریکا کرون نگاه سنتی در برابر روش گردآوری قرآن را رد کرده و میگویند که هیچ گواه نیرومندی درباره اینکه قرآنی پیش از دهه پایانی سده هفتم میلادی وجود داشته نداریم.[۶۷] گرد پوین میگوید که قرآن ملغمهای از متونی است که برخی از آنها میشود صد سال پیش از محمد هم وجود داشتهاند.[۶۷] اگر چه گاهی خلاقیت و تازگی برخی از این دیدگاهها ستوده شده ولی درستی این نظریات مورد حمله و یا تمسخر قرار گرفتهاند:[۶۸][۶۹] برای نمونه وان اس در رد دیدگاه کووک و کرون میگوید که «به رد کردن این دیدگاه احتیاجی نباشد زیرا نویسندگان کوششی مفصل برای اثبات آن نمیکنند. آنجاهایی که برداشت نوینی از حقایق نامی میدهند، برداشت آنها پایانی نیست. ولی آنجایی که آگاهانه حقایق پذیرفته شده را معکوس میکنند، روش آنها فاجعه بار است.»[۷۰].
ادامه دارد..........
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها: آشنایی بیشتر با قرآن
By Ashoora.ir & Night Skin